Web Analytics Made Easy - Statcounter

مدتی قبل به پیشنهاد یکی از همکارانم تصمیم گرفتم تجربه چند سال حضور در سرویس حوادث روزنامه و برخورد با ماجراهای حوادثی مثل پزشک قانونی، صحنه های قتل و…را به صورت یادداشت برای این پایگاه خبری بنویسم.

ابتدا از این پیشنهاد استقبال کردم اما بعد از اینکه در تنهایی با خودم خلوت کردم این پرسش برایم ایجاد شد که «از چه می خواهی بنویسی؟»

این سالها به غیر از اینکه تمام دقایق و لحظات زندگی ات با خون و خونریزی گره خورده مگر اتفاق دیگری هم افتاده است؟

یک روز از پدری که فرزندانش را در خواب کشته نوشته ای و روز دیگر از ربودن عمو توسط سه برادر برای اخاذی و سرقتهای مسلحانه سریالی بانک ها!

با خودم خیلی فکر کردم و بعد از کلنجارهای بسیار تصمیم گرفتم از حادثه نویسی های ١٥ ساله بنویسم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



به خاطر همین با مرور زیاد رویدادهای کاری گذشته تصمیم گرفتم از یک خاطره شیرین آغاز کنم. خاطره ای که همیشه در ذهنم ثبت شده است.


دی ماه سال ٨٧ بود که یکی از قضات فارس با تلفنم تماس گرفت و موضوعی را عنوان کرد و از من خواست که از آن گزارشی بنویسم .

موضوع در مورد زن جوانی بود که همرا پدر و دو فرزندش بالای دروازه قرآن چادر زده و در آن سرمای استخوان سوز در چادر زندگی می کردند.

از قاضی آدرس دقیق را پرسیدم و یک روز بعد از ظهر در حالی که برف زیادی باریده بود به آنجا رفتم. پس از کمی جست و جو چادر را دیدم در حالی که از سرما به خود می لرزیدم وارد چادر شدم. زن جوان و پدر پیرش به محض آن که مرا دیدند ترسیدند اما پس از معرفی خود آنها را به آرامش دعوت کردم.

داخل چادر یک اجاق و چراغ نفتی علاالدین بود که روشن کرده بودند تا از سرما در امان باشند اما فایده ای نداشت.

گوشه ای از چادر، دختر بچه و پسربچه ای که به نظر می رسید از شدت سرما کز کرده اند هاج و واج مرا نگاه می کردند. آن دو کودک برای اینکه گرمشان شود کلاه، دستکش و کاپشن پوشیده بودند. پس از چند دقیقه از زن جوان پرسیدم در این سرما چرا در چادر زندگی می کنند که او سفره دردناک دلش را باز کرد:

«ما اهل زرین دشت هستیم . مدتی قبل من و همسرم از هم جدا شدیم و من نزد پدرم رفتم. پدر جانباز است و مدتی با هم زندگی می کردیم. اما وضع مالی خوبی ندارد. یک ماه قبل صاحبخانه اسباب و اثاثیه پدرم را بیرون ریخت و ما به خاطر اینکه توان اجاره کردن نداشتیم تصمیم گرفتیم به شیراز سفر کنیم. اینجا دیگر کسی ما را نمی شناخت. به همین دلیل در کوه های دروازه قرآن چادر زدیم. دخترم را در مدرسه ای در زیباشهر ثبت نام کردم صبح ها پیاده او را به مدرسه می برم و خودم در خانه های مردم کار می کنم و….».

زن جوان از زندگی اش می گفت و پدرش با حسرت بدون اینکه کلمه ای صحبت کند او را نگاه می کرد. حدود یک ساعت آنجا بودم. زمان بازگشت به زن جوان قول دادم که هر طور بتوانم کمکشان می کنم. حوالی ساعت هفت شب بود که به خانه رفتم. بدون اینکه کلمه ای حرف بزنم داخل اتاق رفته و در را بستم. تصمیم گرفته بودم هر طور که شده گزارش را بنویسم تا زودتر چاپ شود. ساعت از یک نیمه شب گذشته بود که گزارشم تمام شد. صبح زود سرکار رفتم و گزارش را تحویل دادم. فردای إن روز گزارش با تیتر«له شدن قلب ها در مدار صفر درجه»چاپ شد. اصلا فکر نمی کردم که گزارشم این همه بازخورد داشته باشد تماس های زیادی گرفته شد و آدرس آن زن را می خواستند حوالی ساعت ١١ بود که از دفتر امام جمعه شیراز که آن زمان مرحوم آیت الله حائری بود تماس گرفتند و می خواستند با نویسنده مطلب صحبت کنند. وقتی گوشی تلفن را گرفتم مردی که پشت خط بود از من خواست ساعت 19 دفتر امام جمعه باشم. خیلی استرس داشتم نمی دانستم چرا باید به دفتر امام جمعه بروم.

حوالی ساعت ١٣ بود که از روزنامه بیرون آمدم و به لوازم التحریری رفتم و برای دختربچه و برادرش دفتر نقاشی و مداد رنگی گرفتم و به دروازه قرآن رفتم. زمانی که محل اقامت آنها رفتم هیچ خبری از چادر و آنها نبود. خیلی ناراحت شدم. از خودم پرسیدم یعنی چه اتفاقی افتاده و کجا رفته اند؟

اصلا از آنها خبری نبود، نگران به خانه رفتم، حوالی ساعت ١٩ به دفتر امام جمعه مراجعه کردم که آنجا یک وانت پر از برنج و روغن و… در حیاط بود. گوشه ای فرزندامام جمعه ایستاده بود و از من خواست سوار خودرویی که پارک بود شوم. نمی دانستم کجا می رویم. از او پرسیدم کجا می رویم؟

گفت: پدرم در خودروی جلویی است قرار است به همراه شما که این گزارش را نوشته اید این کالاها را بین مردم محروم تقسیم کنیم و بعد سری هم به آن خانواده که در موردشان مطلب نوشتید بزنیم.

گفتم: من خودم رفتم اما آنها در دروازه قرآن نیستند. گفت همان ساعات اولیه چاپ این مطلب با پیگیری پدرم آنها در مسجدی ساکن شدند.

خیلی خوشحال شدم پس از توزیع کالاها به آن مسجد رفتیم. زن جوان و پدرش به محض دیدن من به سمتم آمدند و تشکر کردند.

امام جمعه به آنها قول داد که خانه ای در زرین دشت برایشان آماده کنند و آنها به شهر خودشان برگردند.

من لوازم التحریر که تهیه کرده بودم را به دو کودک دادم و بیرون آمدم.حوالی ساعت یک بامداد بود که راننده امام جمعه من را به خانه رساند. تا چند روز بعد با زن جوان در تماس بودم و متوجه شدم به آنها خانه ای داده اند و علاوه بر این تحت پوشش کمیته امداد نیز قرار گرفته اند.

این خاطره از اندک خاطرات شیرین یک خبرنگار حوادثی است که در ذهنم حک شده….


  منبع:خبرنیوز

منبع: پارسینه

کلیدواژه: شیراز چادرنشینی پارسی خبر دفتر امام جمعه دروازه قرآن حوالی ساعت زن جوان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۲۳۳۹۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند

همشهری آنلاین _ فتانه احدی: جمعه گذشته در روستای الله‌ آباد شهرستان عنبرآباد در استان کرمان مراسم جشن عروسی برپا بود و بسیاری از مردم روستا در این مراسم شرکت کرده بودند.

داماد جوانی اهل کرمان و عروس اهل بندرعباس بود و از آنجا که پدر داماد در روستای الله آباد زندگی می‌کرد، مراسم عروسی نیز در همان روستا برگزار شده بود. علاوه بر اقوام داماد و اهالی روستا، بستگان عروس نیز از بندرعباس راهی الله آباد شده بودند تا شروع زندگی زوج جوان را جشن بگیرند.

از صبح جمعه هر دو خانواده در تکاپوی برگزاری مراسم بودند. بعد از اینکه خطبه عقد عروس و داماد خوانده شد، نوبت به جشن و پایکوبی رسید. همه چیز خوب پیش می‌رفت و همه خوشحال در انتظار ورود عروس و داماد به داخل سالن بودند که ناگهان حادثه هولناکی رخ داد.

تیراندازی مرگبار

وقتی عروس و داماد به مجلس رسیدند، همه شروع کردند به رقصیدن و شادی کردن، در بین میهمانان ۳ نفر از دوستان دوران سربازی داماد نیز بحضور داشتند که از بندرعباس خود را به مراسم رسانده بودند.

منصور بهمنی دهیار روستای الله آباد عنبرآباد در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: یکی از دوستان داماد با خود کلت کمری آورده بود تا مطابق رسم غلطی که در بعضی از عروسی‌ها وجود دارد، با آن تیراندازی کند. او شروع به رقصیدن کرد اما چون مشروبات الکی مصرف کرده بود، حالت عادی نداشت و در همان حال ناگهان سلاحش را به دست گرفت و شروع به تیراندازی کرد.

او ادامه می‌دهد: چون حال پسر جوان خوب نبود، نمی‌دانست که سر اسلحه را به کدام سو گرفته است. او چند گلوله شلیک کرد و ناگهان خواهر داماد در اثر اصابت گلوله به سرش نقش زمین شد.

وقتی این اتفاق افتاد، ضارب که همچنان در حال رقص بود، از سر و صدای موزیک متوجه کارش نشد و باز هم شلیک کرد که این بار خاله عروس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و گلوله به شکمش خورد و بر زمین افتاد.

بهمنی می‌افزاید: با جیغ و فریاد میهمانان همه متوجه این حادثه و گلوله خوردن این دختر جوان شدند. پس از آن بود که همهمه به پا شد و عروسی با شیون مهمانان و خانواده عروس و داماد به عزا تبدیل شد.

شب زیبایی که عروس و داماد انتظارش را داشتند یکباره به شب عزای دو دختر جوان تبدیل شد. خانواده‌ها همه تلاش خود را کردند تا دو دختر را به بیمارستان برسانند اما کار از کار گذشته بود و هر دو جان خود را از دست داده بودند. از سوی دیگر ضارب وقتی متوجه شد چه حادثه‌ای رخ داده است، به همراه یکی از دوستانش فرار کرد و به بندرعباس گریخت. دهیار الله آباد ادامه می‌دهد: دوست سوم که راننده بود، توسط پلیس دستگیر شد. ماموران پلیس با حضور در محل حادثه تحقیقات خود را آغاز کردند.

پلیس وقتی متوجه شد که ضارب فرار کرده است، در تحقیقاتی که انجام داد، رد ضارب را در بندرعباس شناسایی کرد.

بهمنی اضافه می‌کند: یکشنبه که به اداره آگاهی رفته بودم، متوجه شدم که پلیس بندرعباس رد ضارب را گرفته و برای دستگیری‌اش راهی محل اختفای او شده اما وی مقاومت کرده و درگیری به وجود آمده است. در این درگیری ضارب تیر خورده و دستگیر و راهی بیمارستان شده است تا بعد از معالجه به مراجعه قضایی تحویل داده شود.

رسمی که کشته‌های زیادی داده است

پس از جمعه غم‌انگیز روستای الله‌آباد، خواهر داماد صبح یکشنبه به خاک سپرده شد و پیکر خاله عروس نیز برای دفن به بندرعباس انتقال یافت.

به گفته دهیار روستای الله‌آباد، رسم غلط تیراندازی در مراسم عروسی تا کنون باعث مرگ افراد زیادی شده است. این رسم در مناطق جنوبی کرمان وجود دارد و هر سال باعث مرگ افراد زیادی می‌شود.

وی می‌گوید: باید با کسانی که در مراسم ختم و عروسی اقدام به تیراندازی می‌کنند، برخورد شدید شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.

تیراندازی های مرگبار در یک سال گذشته

رسم غلط تیراندازی در مراسم عزا و عروسی در سال‌های اخیر قربانیان زیادی به جا گذاشته است. این در حالی است که در همه این سال‌ها پلیس، دستگاه قضایی و رسانه‌ها درباره این رسم غلط و تبعات آن بارها هشدار داده‌اند. مهمترین حوادث اینچنینی را با هم مرور می‌کنیم.

مرگ جوان ۲۷ ساله

در یکی از روستاهای بروجرد رسم غلط تیراندازی در عروسی حادثه مرگباری آفرید. این حادثه ۳ خرداد سال گذشته رخ داد. وقتی مهمانان در حال جشن و پایکوبی بودند، دو نفر که وظیفه تیراندازی در عروسی را برای احترام به مهمانان بر عهده داشتند، با شلیک گلوله باعث مرگ یک جوان ۲۷ ساله شدند و خاطره‌ای هولناک برای عروس و داماد باقی گذاشتند.
کشته شدن داماد
یکی از دردناکترین حوادث رسم تیراندازی در یکی از روستاهای کهگیلوهه و بویر احمد اتفاق افتاد. ۳۱ تیر سال گذشته، وقتی عروس و داماد دست در دست هم پیشاپیش خانواده و مهمانان وارد حیاط خانه پدر داماد شدند، یکی از مهمانان تفنگ به دست برای خوشامدگویی به مهمانان شروع به تیراندازی کرد که ناگهان یکی از گلوله‌ها بر قلب داماد اثابت کرد و باعث جان باختن او شد و خانواده‌اش را داغدار کرد.

برادرعروس کشته شد
پنجشنبه شب ۲۱دی ۱۴۰۲، در روستای سرآسیاب شهرستان لنده در کهگیلویه و بویراحمد شلیک گلوله توسط یکی از مهمانان که در حین رقص و پایکوبی تیراندازی می‌کرد، باعث مرگ برادر عروس شد. این مرد ۴۲ ساله بر اثر شلیک گلوله جان خود را از دست و عروس در شب عروسی‌اش برای همیشه عزادار برادرش شد.

۱۳ مجروح در عروسی

شامگاه ۲۸ اسفند سال گذشته در شهر ایذه، وقتی عروس و داماد وارد تالار عروسی شدند، یکی از مهمانان با اسلحه شکاری خود، شروع به تیراندازی کرد و با این کار ۱۳ نفر از مهمانان به شدت زخمی و روانه بیمارستان شدند، این اقدام باعث برهم خوردن عروسی شد و شبی که قرار بود برای حاضران و عروس و داماد به شادی ختم شود، با شیون و زاری پایان یافت.

کودک ۹ ساله جان باخت

۸ اسفند سال گذشته نیز سنت تیراندازی جان یک کودک را گرفت. کودک ۹ ساله اهل روستای چاه‌دروا شهرستان مُهر در استان فارس، در اثر تیراندازی در عروسی به شدت مجروح شد. او را به بیمارستانی در لامرد برای معالجعه منتقل کردند اما چون شدت جراحات زیاد بود، کادر پزشکی درخواست کردند که با اورژانس هوایی به شیراز منتقل شود، اما قبل از رسیدن اورژانس، کودک جان خود را از دست داد.

مرگ در تالار عروسی

۷ فروردین امسال، یکی از تالارهای شهرستان گتوند در خوزستان میزبان عروسی و مراسم جشن و پایکوبی بود. با ورود عروس و داماد به داخل محوطه بیرونی تالار، یکی از بستگان برای خوش‌آمد گویی به عروس و داماد در میان حضار، خانواده و بستگان شروع به تیراندازی کرد. صدای تیراندازی شور و شادی مهمانان را چندبرابر کرد اما غافل از اینکه یک جوان ۳۲ ساله در این بین بر اثر شلیک گلوله بر زمین افتاده است. تیراندازی در شلوغی و همهمه مهمانان ادامه داشت تا اینکه جیغ و فریاد باعث شد تا مهمانان متوجه تیرخوردن مرد جوان شوند.
بدین ترتیب شیون و زاری جای خود را به پایکوبی و شادی داد. آن جوان در همان لحظه جان خود را از دست داد و عروسی شروع نشده پایان یافت و تبدیل به عزا شد.

مرگ یک شاعر بر اثر شلیک گلوله

۱۸ شهریور سال گذشته، وقتی شاعران معروف خوزستانی در یک مراسم ختم در بندر امام خمینی گرد هم آمدند، یکی از حاضران در این مراسم بر اثر رسم غلط تیراندازی، شروع به شلیک تیرکرد که ناگهان چند تیر به سوی حضار شلیک شد و حیدر حیدری شاعر عرب خوزستانی اهل رامشیر بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد و همچنین علی مجدم، شاعر عرب اهل آبادان بر اثر اصابت تیر مجروح و به بیمارستان منتقل شد.

کد خبر 847847 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها تیراندازی مجله مرگ حوادث ایران

دیگر خبرها

  • جوان‌ها باعث پیشرفت‌های علمی بزرگ ایران هستند
  • ماجرای کشف جسد زن جوان در باغ شخصی یک مرد
  • مسابقات قرآن دانش‌آموزان شیراز آغاز شد
  • ماجرای صف انتظار زوجین و تاخیر در پرداخت وام ازدواج پیگیری شد
  • تسریع در اجرای قانون جوانی جمعیت نیازمند همراهی جدی دستگاه‌هاست
  • دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی | ماجرای تلخ عروسی هایی که عزا می شوند
  • تشکیل اولین قرارگاه جوانی جمعیت در شهرستان اردکان
  • شرایط دریافت وام‌ها و تسهیلات فرزندآوری باید تسهیل شود
  • دولت با ایده‌هایی عملگرایانه سیاست‌های جمعیتی را تقویت کند
  • نیروی جوان جامعه عامل پیشرفت های آتی خواهند بود/ شرایط وام فرزندآوری تسهیل شود